جهان گرديده درياي كرامت
شب جشن است يا صبح قيامت
تو گويي ملك نامحدود هستي
چراغاني است از نور امامت
ملك، جن، آدمي بستند امشب
سراسر بر نماز شكر قامت
بهشت وحي، آباد حسين است
مبارك باد، ميلاد حسين است
عروج کل هستی تا حسین است
محمد گرم شادي با حسين است
تمام آرزوهاي محمد
تمام هستي زهرا حسين است
نماز شكر خلقت، شادماني
دعاي آفرينش، يا حسين است
محمد در بغل آيينه دارد
علی قرآن به روي سينه دارد
سلام الله بر قدر و جلالش
خدا را چشم بر ماه جمالش
پر جبريل ميسوزد به برقي
كند گر قصد معراج كمالش
زمان تا حشر با مهرش هم آغوش
قيامت هم بود صبح وصالش
لبش سرچشمة نوش محمد
عروجش بر سر دوش محمد
لبش با دوست در راز و نياز است
ولای او قبولی نماز است
ميان انبيا تا صبح محشر
محمد زین ولادت سر فراز است
ز كوي او همه درهاي رحمت
به روي انس و جان پيوسته باز است
قيامت، در قيامت بندة اوست
شفاعت لاله زار خندة اوست
به شعبان المعظّم ماه دادند
بشر را رهبري آگاه دادند
به جسم آفرينش جان تازه
به چشم دل چراغ راه دادند
به ثارالله، ثارالله ديگر
به وجهالله، وجهالله دادند
محمد نقش لبخندت مبارك
علي ميلاد فرزندت مبارك
دل عالم گرفتار حسين است
محمد محو ديدار حسين است
به بازار محبت صحنه صحنه
دوصد يوسف خريدار حسين است
خدا با دست قدرت تا قيامت
علم گيرو علمدار حسين است
دو عالم سايهاي از پرچم اوست
محرّم نه، زمان ماه غم اوست
تو خون در جسم توحيد آفريدي
تو بانگ ارجعي از حق شنيدي
تو قرآن را ز نوك نيزه خواندي
تو مقتل را به مهد ناز ديدي
تو عزّت را، شرف را، روح دادي
تو ذلّت را سر از پيكر بريدي
تو وقتي بر شهادت خنده كردي
تمام انبيا را زنده كردي
شهادت بوسه زد بر پيكر تو
ولادت يافت خون از حنجر تو
چهل منزل به دنبال خدا رفت
به نوك نيزة دشمن سر تو
به حلق تشنهات، قرآن هماره
خورد آب حيات از ساغر تو
شهادت ميدهم نزد خدايت
تو خون دادي، خدا شد خونبهايت
تو خود احيا گر اسلام نابي
درون تيرگيها آفتابي
تو در رگهاي قرآن خون پاكي
تو بر گلزار سبز وحي آبي
تو در هر فصل ايمان را بهاري
تو در هر نسل روح انقلابي
تو با هر زخم فرياد خدايي
تو روي نيزه هم ياد خدايي
شهادت خطّ سرخ خامة ماست
خط تو، مشي تو، برنامة ماست
پس از هيهات منّا الذّلة تو
كفن پيراهن و خون جامة ماست
هزار و نهصد و پنجاه زخمت
به موج خون زيارتنامة ماست
تو حجّي، تو صلاتي، تو زكاتي
تو اسلام محمد را حياتي
خوشا آنانكه در خون پا فشردند
به عشقت از دل و جان سر سپردند
به دين زندة ما مرده آن است
كه گويد كشتگان عشق مردند
هميشه ميوههاي نخل ميثم
ز خون عاشقانت آب خوردند
ويَبقي وجه ربّك دولت تو است
تمام آفرينش ملت تو است
صفحه قبل 1 صفحه بعد